شعرهای شخصی سبحان حیدری

شعرهای شخصی سبحان حیدری

سبحان حیدری نوازنده موسیقی شعرهای خود را در این وبلاگ به نمایش می گذارد

معرفی

                                        

 سبحان حیدری متولد 23 آذر 1371 نوازنده موسیقی (گیتار . هارمونیکا)
فعالیت های هنری خود را در زمینه های موسیقی انجام می دهد و سبک مورد علاقه کلاسیک می باشد .
آهنگ ساز مورد علاقه روبرت شومان و قطعه مورد علاقه سمفنی 40 موتزارت
وبلاگ موسیقی سبحان حیدری :  www.Harmonica.Noteahang.com

در این وبلاگ تصمیم گرفته است که دست نوشته های خود (شعر) را قرار بدهد امید است که مورد توجه دوست داران قرار بگیرد.

با تشکر

فرش بودن

12:00 AM روز ۱۳۹۲ بيست و يکم فروردين؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3






خیلی از فرش بودنم دورم !!!

دود می بینم و خواب

حرف مانده ولی از گفتن سیر

رو به جریان مسیر کج خود می تابم

هم گیجم

هم خسته

نای گریه نیست فرستش بسیار است ،

همه تاریکی ها

خوده روشنیند

من که اینطور میبینم

... نه صدای نوی

نه ندای جدید

خیلی از فرش بودنم دورم !!!

ارسال شده در: , ارسال نظر



دود من

12:00 AM روز ۱۳۹۲ بيست و يکم فروردين؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3



دود من تو زنده ای یا من هنوز توهمم
برو هوا ؛ سفیدیت را نفروش
چرا به رنگ فرش بودنم نمی رسم ؟
حسرتی که ته دلم را خالی کرده دیگر احساس هم نمی شود
تکرار شده
تکرار خسته
چرا به من نمی رسی ؟ به جان دود من ؟
به خواب خوب من ؟
چرا هنوز به رنگ فرش بودنم به فرش رنگ بودنم
به اشک شهر دود من ، به اشک دود شهر من
... هماره آسمان بزرگ
همیشه فکر تو بلند
همیشه حسرتم عظیم
چرا هنوز به رنگ فرش بودنم نمی رسم ؟
چرا هماره روی گیج بودنم به خواب می رود ؟
روی مغز من زلف تو رژه می زند
خیلی خوب
زندگی هنوز به من نمی کشد

ارسال شده در: , ارسال نظر



با چه آهی صدایت کنم؟

12:00 AM روز ۱۳۹۲ بيست و يکم فروردين؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3




با چه آهی صدایت کنم؟
رنگ زرد بودنت خبر می داد ،
اما حیف که من عبرت نمی گیرم
/
دیوار و یک قاب سیاه
و جایی که مردمش عید ندارند ،
آینه نیست
سبز نمی شوم
سبک نمی شوم
چترم کجاست ؟
... روشن شو راوی !!
با چه آهی صدایت کنم ، رنگ زرد بودنت خبر میداد
اما حیف که من عبرت نمی گیرم
/
گرم گرم بودم نفهمیدم چه شد ،
ولی
هیچکس نه ، تو نشد
آنطور که می خواستم نشد .
من امیدم را به باد خاطراتم داده ام
تا دوباره نو شوم
اما نشد
با چه آهی صدایت کنم ؟
رنگ زرد بودنت خبر میداد ،
اما حیف که من عبرت نمی گیرم ؛

ارسال شده در: , ارسال نظر



من به خود بودن خود شک دارم !!!

12:00 AM روز ۱۳۹۲ بيست و يکم فروردين؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3

تو به من بودن من شک داری
من به خود بودن خود مشکوکم
هر دو یک نقطه مبهم داریم ؛
من به حبس عبدی محکومم !
من به خود مشکوکم
تو به من شک داری
و به قول سهراب : من به امار زمین مشکوکم
من منتقد فکر دو پهلو شده فردا ام
من شاکی از این خاطره های تلخم
خستم
... هم گیج
هم به احساس تو من می خندم
هم به این خاطره های خسته
تو به من می خندی
من که از تو دورم
و به خود بودن خود مشکوکم
تو به من شک داری
چه عجیبست حقیقت و چه تلخ !!!!

ارسال شده در: , ارسال نظر



دوباره هایی که فقط یکبار بود !

12:00 AM روز ۱۳۹۲ بيست و يکم فروردين؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3

این روزها دوباره ها تکرار می شوند ،
همان دوباره های خسته ای که فقط یکبار بود !
نزدیک همان روزهایم دوباره
ولی بی انگیزه ترین روزهای زندگیم را در این روزهای دوباره های خسته می شمارم ؛
تعجب آروه
درست همان طور که می گفتی شد ، من آن خندیدیم به همه دوباره ها
چه زود شد من آن و چه زود دوباره ها می گذرد
و چه ترسی داری ؟ از خوده خود بودن من
... این روزها دوباره ها تکرار می شوند ،
همان دوباره های خسته ای که فقط یکبار بود!
همان شب های رفته ای که فقط انکار بود !

ارسال شده در: , ارسال نظر



فکر می کردم بزرگی !

12:00 AM روز ۱۳۹۱ بيست و پنجم اسفند؛ نوشته شده توسط: SOBHANTOTo3




فکر می کردم بزرگی ، چه غریب
امروز بیقرارانه بزرگ بودنت را به رخ می کشی
الان که هیچ چیز ندارم ؛
به جز آغوش گرم ساز غمگینم
تو ملودی نفرتی بودی که میان نتهای سمفونی عاشقی بهار
ساز مرا نا امید کردی
تو خودت هم شکست خوردی ،
من تمام لحظه هایم نت لا شد.

ارسال شده در: , ارسال نظر




درباره وبلاگ


ایجاد وبلاگ جدید | گزارش تخلف | نمایش لیست وبلاگ هاجامعه مجازی موسیقی ایرانیان